بِییم دشت.....
این جمله شما ،در دو روز قبل از رفتن به سرزمین پدریت، رشته.سرتو به چه خوشگلی کج می کنی و به چه دلبری به مامان می گی ::مامانی بِییم دشت...بِییم؟؟ حال چرا؟؟؟ خوب معلومه با وجود بچه های عموهای عزیز و عمه جون و....منم جای شما بودم همش دلم رشت می خواست.. همش تو خونه راه می ریو می گی :پاسا .ماسا(پارسا و مهسا).البته نا گفته نمونه که اون بنده خدا هام واست سنگ تموم می زارن و با همه سازهای شما می رقصن...ممنون عزیزای زن عمو.. دوستون دارم.. آخرین هفته قبل ماه رمضون همه با هم دسته جمعی رفتیم دَدر.با وجود گرمی هوا اما خیلی به شما و ماخوش گذشت..ابتدا به زیارت اهل قبور رفتیم .... وبعد یک مکان تفریحی ب...